جدول جو
جدول جو

معنی کرسی دار - جستجوی لغت در جدول جو

کرسی دار
(پَ / پِ وَ خوا / خا)
کرسی دارنده. صاحب کرسی. خداوند کرسی، حاکم. (فرهنگ فارسی معین) ، بر تخت جلوس کرده. (ناظم الاطباء) ، منظم و برابر چنانکه حروف خطدر کتابت، اطاق یا ایوانی که سطح آن از سطح خانه و یا حیاط بلندتر باشد. (ناظم الاطباء).
- کرسی دار مجلس طور،کنایه از حضرت موسی علیه السلام است. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
کرسی دار
تختدار اورنگ دار صاحب کرسی خداوند کرسی، حاکم
تصویری از کرسی دار
تصویر کرسی دار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَمْ بُ سِ)
کیسه دارنده. آنکه دارای کیسه (پول و غیره) است. (فرهنگ فارسی معین) ، شخصی را گویند که چیزها را به هنگام ارزانی بخرد و نگاه دارد تا زمانی که آن جنس به غایت گرانی رسد، آنگاه بفروشد. (فرهنگ جهانگیری). شخصی را گویند که چیزها به وقت ارزانی بخرد و نگاه دارد و در ایام گرانی بفروشد. (برهان) (ناظم الاطباء). کنایه از کسی که در ارزانی چیزها را به امید گرانی ذخیره کند. (آنندراج). محتکر. (فرهنگ فارسی معین). قسطار. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
کفر و دین را نیست در بازار عشق
کیسه داری چون خم گیسوی تو.
سنائی (از جهانگیری).
هم اکنون این بازرگان برسد و نرخ صندل من کساد پذیرد، بروم و به حیلت صندلها از وی جدا کنم، پس بر شکل بیاعان و هیأت کیسه داران بیرون آمد و قدری چوب صندل با خود آورد. (سندبادنامه ص 300).
از بس به زخمهای جگر کیسه کرده اند
دلشاد گشته ام که شدم مرد کیسه دار.
میر الهی همدانی (از آنندراج).
، بردارندۀ کیسه، قاصد و پیک. (ناظم الاطباء) ، جانوری از راستۀ کیسه داران. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کیسه داران شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
دارندۀ مزاج گرم:
ز گرمی کآن هوا در کار او بود
هوا گفتی که گرمی دار اوبود.
نظامی.
و مردم گرمی دار را (گوشت خرگور) زیان دارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
خداوند کرسی بودن. (فرهنگ فارسی معین) :
ز کرسی داری آن مشک جوسنگ
ترازو گاه جو میزد گهی سنگ.
نظامی.
، حکومت، داشتن محضر و منبر. (فرهنگ فارسی معین) : چون علم شرع که در روزگار قضا وکرسی داری نرود. (قابوسنامۀ چ نفیسی ص 112)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کاکلی. قنبرانی. قنبرانیه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دجاجه قنبرانیه، ماکیان کلغی دار. (منتهی الارب). و رجوع به کلغی شود
لغت نامه دهخدا
(کُ / کُرُ)
ماکیانی را گویند که از بیضه نهادن بازایستاده باشد. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
یکی از قلاع سه گانه واقع در ’چناشک’ از دهات کوهسار که بر قلۀ کوه واقع است و اکنون ’دشلی’ نام دارد، (مازندران و استرآباد) ترجمه وحید مازندرانی ص 116 و 176)
لغت نامه دهخدا
دسم و بادسومت، مهره دار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کرسی داری
تصویر کرسی داری
خداوند کرسی بودن، حکومت، داشتن محضر و منبر: (... چون علم شرع که در روزگار قضا و قسام و کرسی داری نرود. ) (قابوسنامه)
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه دارای کیسه است، شخصی را گویند که چیزها بهنگام ارزانی بخرد و نگاه دارد و در ایام گرانی بفروشد
فرهنگ لغت هوشیار
دارنده گرما حار، دارنده مزاج گرم: و روغن قرع آنک از دانه شیرین گیرند گرمی دار را منفعت کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
ناقصٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
Deficient
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
déficient
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
niedostateczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
pungufu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
deficiente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اجاره دهنده، مستأجر
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
کمیاب
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
অভাবগ্রস্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
ขาดแคลน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
недостаточный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
不足した
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
不足的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
חסר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
부족한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
mangelhaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
अभावपूर्ण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
gebrekkig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
carente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
deficiente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
дефіцитний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
kurang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی